سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کتابخانه شاهد
 
قالب وبلاگ
بروای زن،برو ای لکه آلوده به ننگ
برو،ای داغ سیه خورده به پیشانی تو
برو از دیده ام،ای دیو سیهکار پلید
تا زخاطر ببرم ننگ هوسرانی تو
?
راست گو،آن لب گلرنگ شراب آلودت
با کدامین لب افسون شده در بازی بود؟
نگه گرم گنه زای سخن پردازت-
بانگاه چه کسی،گرم سخن سازی بود؟
?
فاش گو،چشم سیه مست گنه آموزت
نگه عشق و تمنا،بسراپای که داشت؟
آن بد اندیش بدآموز تبهکار که بود-
که بفرمان هوس،برلب تو بوسه گذاشت؟
?
مرمرین پیکر افسونگر جادویی تو-
گرد آویزچه کس بود ودر آغوش که بود؟
موی مواج نوازشگر توتا دم صبح
دور از دیده ی من،ریخته بر دوش که بود؟
?
این تو بودی که بشبها همه شب تا دم صبح-
نقش رخسارتو بر پندارم بود؟!
این تو بودی که بهر لحظه،بهنگام سخن-
نام تو در همه جا ،زیور گفتارم بود؟!
?
من ندانستم از آغاز که نیرنگ و فریب-
خفته در پرده ی چشمان بدین زیبایی
بیخبر بودم از این ننگ که با بیخبری
میزدم بوسه بلبهای زنی هرجایی
?
وای بر من،تو همانی که امیدم بودی؟
توهمان چشم سیه دلبر افسونگر من؟
هرچه کوشم مگر این حادثه باور نکنم-
میدود یاد خطاهای تو در باور من
?
وای این یاد گنه خیز جنون آلوده-
آهنین چنگ،فروبرده در اندیشه ی من
ترسم این یاد روانسوز،که درجان زده چنگ-
از سرخشم،بتلخی بکند ریشه ی من
 ?
در خیالم چه نشستی به تباهی؟برخیز
تاکه جان رازغم یاد توآزاد کنم
پنجه اهرمنی راز گلویم بردار-
تا بچاهی روم از ننگ تو فریاد کنم.
مهدی سهیلی

[ یکشنبه 92/2/15 ] [ 5:6 عصر ] [ پیام ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 25
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 105712