سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کتابخانه شاهد
 
قالب وبلاگ

ابومیسر عابد، شخصی بود که دنیا را به کلی ترک گفته بود و شبانه روز در مسجد براثا، به طاعت و بندگی خداوند متعال مشغول بود.
روزی دختری اشراف زاده با شوکت و عظمت خیره کننده ای عبورش به مسجد براثا می افتد. همین که چشم دختر به وضع ساده و حالات روحانی ابومیسر می افتد، منقلب می شود و از مرکب خود پیاده می شود و نزد ابومیسر می آید. بعد از تعارفات معمولی و احوالپرسی، دختر از وی سوال می کند: چرا دنیا را با تمام لذائد و شیرینی هایش ترک گفتی و بدین جا آمدی؟
ابومیسر گفت: من دیدم دنیا آخرش فانی است، چه بهتر که از همان اول رهایش کنم و زحمت جمع آوری آن رابه خود ندهم.
دختر که از صفای قلب و حالات خوش ابومیسر عابد که از دنیا فقط یک حصیر داشت، گفت:
به یک شرط، حاضرم که تو را به ازدواج خود درآورم. آن شرط این است که با همین حصیر بسازی و با وضع فقیرانه زندگی کنی و گرنه با وضع اشرافی تو ازدواج ما جور در نمی آید.
دختر قبول کرد و مراسم ازدواج با سادگی هر چه تمامتر برگزار شد. وقتی وارد حجله شدند، دختر گفت: ابومیسر، اگر می خواهی با همدیگر باشیم و برای خدا زندگی بکنیم، بیا بین بدنمان و خاک هیچ فاصله ای نباشد. این حصیر را هم کنار بگذار. بیا روی خاک مانند شب اول قبر ازدواج کنیم.

منبع:http://www.iranhall.com/health/maritual


[ چهارشنبه 90/3/25 ] [ 5:18 عصر ] [ پیام ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By SibTheme :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
امکانات وب


بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 105687